یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

خبرگزاری حوزه/ پیرامون ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) مطالب زیادی در کتب و نشریات مختلف منتشر شده است، با این حال مطالب و ناگفته های بسیاری در سینه شاگردان و نزدیکان این دو زعیم بزرگ حوزه نهفته است.

در گفت وگوی خبرگزاری حوزه با آیت‌الله سیدجواد علوی بروجردی، نوه آیت‌الله العظمی بروجردی و استاد درس خارج حوزه، مطالب و خاطرات ارزشمند و بعضا ناگفته ای از ارتباط و تعاملات این دو شخصیت نام‌آور حوزه های علمیه به دست آمد که قطعا برای علاقمندان به تاریخ معاصر و پژوهشگران، ارزشمند و مثمرثمر خواهد بود.

حاصل این گفت و گوی دو ساعته که در بیت آیت‌الله العظمی بروجردی صورت گرفت در اختیار مخاطبان ارجمند قرار می‌گیرد.

× لطفاً در آغاز بحث درباره پيشينه آشنايی حضرت امام خمینی(ره) با آيت‌الله العظمی بروجردي توضیحاتی ارائه بفرماييد.

حضرت آیت‌الله بروجردي در زمان مرحوم آیت الله حاج شيخ عبدالکریم حائری، هفت ماه در قم سكونت داشتند. داستان از این قرار بود، ایشان هنگام مراجعت از عتبات به بروجرد در مرز دستگیر و به تهران منتقل شدند و صد روز در زندان بودند. بعد از آزادی از زندان، نمی‌خواستند در تهران بمانند و قصد داشتند به شهر دیگری بروند. مسئولین اجازه بازگشت به بروجرد را به ایشان ندادند و گفتند، می‌توانید به مشهد بروید. آن زمان، مشهد دارای حوزه علمیه بزرگی بود. لذا به مشهد رفتند. علما و شخصیت‌های مشهد از ايشان استقبال كردند و نماز تاريخي در مسجد گوهرشاد به امامت آقا برگزار شد.

آقاي محسني ملايري می‌گفتند: مرحوم آقاميرزا محمد آقازاده، هر شب و مرحوم حاج‌آقا حسين قمي بعضي از شب‌ها در نماز آیت‌الله بروجردی شركت مي‌كردند. به هر حال، ايشان يازده ماه در مشهد ماندند و به تدریس پرداختند. بعد از آن، يك مرتبه از مشهد بيرون آمدند. از اسناد به دست آمده امروز مشخص شده است ارتش خراسان عامل اصلی خروج آیت‌الله بروجردی از مشهد بوده است و در اصل ایشان را بيرون كردند.

دلیل آن نیز برگزاری جلساتي بود كه بيشتر در منزل آیت‌الله بروجردي و برخی هم در منزل آقاميرزا يونس اردبيلي برگزار مي‌شد. در این جلسات، مرحوم ميرزا محمد آقازاده (فرزند مرحوم آخوند خراساني) و مرحوم آيت الله حاج‌آقا حسين قمي نیز حضور داشتند و راهكارهايي برای مقابله با رضاشاه ارائه می‌دادند. آیت‌الله بروجردي محور اين جلسات بود. بنابراین، رژیم احساس كرده بود كه حضور ایشان در مشهد، اسباب زحمت است. لذا عذر ايشان را خواستند[1].

ایشان پس از خروج از مشهد، به قم آمدند و هفت ماه در این شهر بودند. در اين زمان، مرحوم حاج‌آقا نورالله اصفهاني هم از اصفهان به قم آمده بودند و در حوزه عملاً قيامي بر ضد رضاشاه صورت گرفته بود. البته مرحوم حاج‌شيخ عبدالكريم حائری در اين كار دخالت نمي‌كرد و آیت‌الله بروجردي هم در مدتی که در قم بودند، بنايشان بر اين بود كه همان مشی حاج‌شیخ را دنبال کنند و در هیچ یک از امور حوزه، خارج از خط‌مشی ایشان عمل نکنند تا مقابله‌اي با مرحوم حاج شيخ تلقي نشود.

آیت‌الله بروجردی در مدت اقامت در قم، درس خود را شروع کردند و کسانی همچون حاج‌آقا روح‌الله كمالوند بنا به نقل خودشان و جمعی دیگر از فضلای حوزه در درس ايشان شركت مي‌كردند. بنده هنوز شواهدی پيدا نكردم كه نشان دهد امام خميني(ره) هم در آن دوره در درس آیت‌الله بروجردي شركت كرده باشند.

به هر حال، پس از هفت ماه حضور آیت‌الله بروجردی در قم، ناگهان اتفاقاتی می‌افتد و بروجردي‌ها را تحريك مي‌كنند که آیت‌الله بروجردی به شهر خودشان ببرند. ‌به قول یکی از آقايان، در شهري كه چهار تا اتوبوس پيدا نمي‌شد، چهل تا اتوبوس از بروجرد آمد سراغ آیت‌الله بروجردي؛ و ایشان به بروجرد رفتند. از این رو قرائن نشان می دهد دست‌هایی از طرف رضاخان در این امر دخیل بوده است.

وقتی آیت‌الله العظمی بروجردی در بروجرد بودند، حضرت امام با ایشان ارتباط داشتند و نامه هایی از امام به آیت‌الله بروجردی از آن دوران در دست هست.

 × بفرمایید این ارتباط چگونه شکل گرفته بود به خصوص این که حضرت امام ظاهرا تا آن موقع در درس آیت‌الله العظمی بروجردی شرکت نکرده بودند؟

پدر من نقل مي‌كردند، از امام (ره) سؤال كردم، شما در مسئله آمدن آیت‌الله بروجردي به قم، بسیار تلاش کردید. به چه دلیل بر روي ایشان تأکید داشتید؟ امام در پاسخ فرموده بودند: پیش از آنکه آیت‌الله بروجردي به قم بيايند، مراتب علم و کمال و فضل ايشان را فهميده بوديم. همه این مسئله را مي‌دانستند. پس از رحلت آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری، ضرورت داشت شخصیت بزرگی به قم بیاید و ما احساس کردیم که آیت‌الله بروجردی همان کسی است که ما می‌خواهیم.

البته لازم به ذکر است اصل طرح دعوت از آیت‌الله بروجردي به قم، متعلق به آیت‌الله صدرالدين صدر بوده است. آیت‌الله صدر رئیس حوزه بودند و نسبت به آيت الله سيد محمد تقي خوانساري و آيت الله حجت از نظر سن برتری داشت؛ به‌گونه‌ای که مسئولان دولتي نزد ایشان رفت و آمد داشتند و ارتباط حوزه علمیه با حکومت حتی در زمان رضاشاه، از طریق ایشان صورت می گرفت. همچنين در زماني كه مرحوم آيت الله آقا سيدابوالحسن اجازه اش را پس گرفته بود و حوزه در يك حالت بحراني واقع شده بود. هر چه از وجوهات شرعي در اختيار مرحوم آيت الله صدر بود به طلبه ها شهريه دادند و بعد تا جايي كه ممكن بود قرض كردند و شهريه دادند. در اين زمان شهريه ها كم شده بود، زندگي طلبه ها اداره نمي­شد و زمزمه رها كردن كردن درس و حوزه را داشتند. و مرحوم آيت الله صدر مستأصل شده بود.

 حضرت آیت‌الله سید موسي شبيري زنجاني از قول آقاي سيد علي خوانساري(فرزند مرحوم آيت الله سيد محمد تقي خوانساري) برای بنده نقل کردند: «یک شب كه آخر شب به خانه برمي­گشتم، ديدم آیت‌الله صدر حالتی مضطرب دارد و در حالی که بدون عبا بود، در داخل كوچه قدم مي­زند. تا آيت الله صدر را ديدم جلو رفتم و سلام كردم و دست ايشان را بوسيدم. به من فرمود: خانه مي­روي. عرض كردم بله. فرمود: به آقاي والد اطلاع بده من با ايشان كار دارم و الآن منزل شما مي­آيم. آقاي سيد علي خوانساري ادامه داد: پدر من شبها زود مي­خوابيد و من خجالت كشيدم بگويم پدر من خواب است. گفتم به روي چشم. چند قدمي كه جلو رفتم به من فرمود: خدمت آیت‌الله حجت هم اطلاع بده به منزل شما بيايد. به آیت‌الله صدر عرض كردم: آيت الله حجت زود مي­خوابند و الآن خوابيده اند. فرمود: بگو ايشان را بيدار كنند. گفتم به روي چشم. رفتم درب خانه آيت الله حجت را زدم، عرض كردم: آيت الله صدر اين چنين فرمودند. جواب دادند آيت الله حجت چند ساعتی است كه خوابيده اند. سپس ايشان(آقاي سيد علي خوانساري) ادامه داد، آمدم خانه خودمان پدرم خواب بود، ايشان را بيدار كردم. موضوع را براي ايشان توضيح دادم، در اين موقع آيت الله صدر هم تشريف آوردند. بلافاصله سئوال كردند آيت الله حجت تشريف نياوردند؟ گفتم: رفتم درب خانه­شان، گفتند خوابيده است. آيت الله صدر فرمود: به خانه ايشان برويد و بگويد ايشان را بيدار كنند. بعد از مدتي آيت الله حجت هم به منزل ما تشريف آوردند. وقتي اين سه مرجع بزرگوار دور هم جمع شدند. آیت‌الله صدر به ايشان گفت: «واقعيت اين است كه حوزه قم با این شرايط به دست ما اداره نمي‌شود. مرجع اعلی، آقاسیدابوالحسن اصفهانی در نجف هستند و ایشان اجازه‌شان را پس گرفته‌اند و وساطت‌هايي هم كه برای تغییر نظر ایشان انجام شده، مؤثر نبوده است. اگر ما مي‌خواهيم حوزه قم حفظ شود، بايد كسي در حد ایشان را بیاوریم تا حوزه ماندگار شود؛ وگرنه نمی‌توانیم شهریه قم را تأمین کنیم و حوزه قم تعطيل مي‌شود. من فكر كردم و دیدم كسي که در شأن آيت الله سیدابوالحسن باشد و بتواند حوزه را اداره کند، آیت‌الله بروجردي است كه اکنون در بروجرد است. آقايان هم اگر راه ديگری به نظرشان مي‌رسد بگويند».

مرحوم آیت‌الله حجت نیز گفته بودند: «من آقاي بروجردي را می‌شناسم. و جهات فضل و کمال ایشان را می دانم». سپس فرمودند: «مطلب دیگری هم هست و آن اینکه اگر آیت‌الله بروجردي بيايد آقايان آذري زبان­ مرا حفظ مي‌كنند ؛[2] اما جایگاه شما و آقاي خوانساري، کاملاً ساقط خواهد شد ». مرحوم آیت‌الله صدر فرمودند: «من درباره حوزه امام زمان صحبت مي‌كنم. این حوزه بايد باقي بماند؛ ما چه ارزشی داریم؛ به‌جهنم كه ما ساقط مي‌شويم!» آیت‌الله شبیری زنجانی، این حکایت را درباره خلوص آیت‌الله صدر نقل مي‌كردند و اینكه اين اخلاص‌هاست که حوزه را نگه داشته است. به هر حال، شالوده دعوت از آیت‌الله بروجردي براي آمدن به قم، از آن هنگام ریخته شد.

× تلاش امام خمینی (ره) برای بازگرداندن آیت الله العظمی بروجردی به قم به چه صورت بود؟

امام جزء كساني بود كه بسيار تلاش مي‌كردند تا آیت‌الله بروجردی به قم بيايند و با ایشان ارتباط داشتند. در این زمان آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری فوت شده بودند و تا آمدن آیت‌الله بروجردی به قم، حدود هفت سال از رحلت ایشان گذشته بود. مهم‌ترین مشكل علمای قم نیز در همین دوره رحلت آیت‌الله حائری تا آمدن آیت‌الله بروجردي بود. ازاین‌رو، علمای قم تصمیم گرفتند نامه‌ای به آیت‌الله بروجردي بنويسند و از ایشان برای سفر به قم دعوت کنند. البته ما هنوز به این نامه دست پيدا نكرده‌ايم؛ ولی نامه‌هاي متعددي از حضرت امام به آیت‌الله بروجردي در این زمینه وجود دارد كه در يك مورد بسیار خاضعانه نوشته شده است: «شما وعده فرموديد كه در این تاريخ بياييد. ان‌شاءلله اميدوارم به وعده خود عمل كنيد و اينجا همه فضلا منتظر هستند». از محتوای اين نامه چنین برمی‌آید که نامه‌ها و درخواست‌های متعددی به آیت‌الله بروجردي ارسال شده و آمدن ایشان به قم مسلم شده بود و بحث درباره زمان حرکت ایشان بود. ولی آیت‌الله بروجردي تا پیش از مريضي‌شان برای سفر به قم اقدام نکردند.

× علت پرهیز آیت‌الله بروجردی از سفر به قم و پذیرش مرجعیت چه بود؟

بنده دلیل آن را دو چيز مي‌دانم؛ يكي اينكه آقاسیدابوالحسن مرجع اعلی بود و آیت‌الله بروجردي معتقد بودند تا وقتی کسی در رأس مرجعیت است، باید او را حفظ كرد و نباید مراجع دیگری را در کنار او مطرح کرد تا در مقابل ایشان قرار گیرد. ایشان به‌گونه‌ای به آقاسیدابوالحسن احترام مي‌گذاشت كه درباره دیگران سابقه نداشت. ايشان چون از وضعیت قم اطلاع داشتند و می‌دانستند که  امکان دارد ايشان را در مقابل آقاسیدابوالحسن قرار دهند، از آمدن به قم ابا داشتند.

دیگر آنکه مرجعيت علمای ثلاث نیز در قم جا افتاده بود و وقتی شخصی بالاتر همچون آیت‌الله بروجردی به آنجا می‌رفت، طبعاً افراد پایین‌تر كنار زده مي‌شدند. ازاین‌رو ايشان نمي‌خواست نظم موجود در قم را به هم بزند و در اين خصوص بسیار اهتمام داشت. ایشان حتی وقتی که در قم بودند، نسبت‌به دیگر بزرگان حوزه، مسائل بسیاری را رعایت می‌کردند. ازاین‌رو، در خصوص سفر به قم اقدامي نمي‌كردند. اين مسئله هم نشان از تقواي ايشان دارد. حوزه‌اي با طلاب و فضلای فراوان، در فاصله‌ای نزدیک، به نياز دارد؛ او هم مرد این حوزه است و مرجعيت و زعامت نیز در همین حوزه شكل می‌گیرد؛ با این حال، ایشان هیچ رغبتی از خود برای حضور در آنجا نشان نمی‌دهد. اين امر دلالت مي‌كند بر اينكه واقعاً به دنبال مرجعیت و کسب ریاست نبوده است.

× اگر امکان دارد در مورد بیماری آیت الله العظمی بروجردی و آمدن ایشان به قم توضیح دهید.

آقا همچنان از آمدن به قم ابا داشتند که دچار بیماری شدند. وقتی درد و ناراحتي شدید ایشان را فرا می‌گیرد و در مدتی کوتاه حالت عفوني پيدا می‌کند وضع‌شان بسیار وخیم شده و به تب و لرز می‌افتند و تا اینکه شبانه به سمت تهران حركت می‌کنند.

در آن زمان آمبولانس و امکانات مناسبی نبود؛ لذا اتو‌بوسی را آماده می کنند که آقا بتوانند در آن بخوابند. خود آقا می‌فرمودند: درد شدیدی داشتم مسكّن‌هایی به من زدند و من خوابم برد. در مسیر تهران وقتی از خواب بيدار شدم، چشمم به بارگاه حضرت معصومه (س) افتاد. برخی از ايشان نقل مي‌كنند كه فرموده بود: من نذر كردم اگر از اين كسالت رهايي پيدا كنم، همين جا در قم بمانم و جاي ديگري نروم. همچنین نذر کرده بودند بعد از بهبودی سفري براي زیارت آقا علي‌بن‌موسي الرضا (ع) مشرف شوند كه به نذرشان هم بلافاصله عمل كردند.

ايشان به مدت دو ماه در بيمارستان فيروزآبادي تهران بستري شدند. در این مدت، تقريباً همه شخصيت‌هاي روحانی و سیاسی از قم و تهران، از شاه گرفته تا دیگران، به عیادت ایشان آمدند در این شرایط، فرصت بسیار خوبی برای كساني كه تقاضا داشتند ایشان به قم بیایند، فراهم شد.

× در جریان ورود آیت الله العظمی بروجردی به قم، به غیر از حضرت امام(ره) چه کسانی نقش داشتند؟

در اين خصوص، دو نفر در سازمان‌دهي حركت ايشان به قم نقش اساسي داشتند؛ هرچند مراجع قم، به‌ویژه آیت‌الله صدر در سطح بالا تصمیم‌گیری کرده بودند، اما اقدامات عملی را این دو نفر انجام دادند: یکی امام خميني(ره) از قم  بود که مرحوم حاج‌آقا مرتضي حائري و مرحوم آقاسيدمحمد محقق داماد و دیگران نیز در کنار ایشان بودند؛ و دیگری  مرحوم آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی از تهران بود.

نظر امام در خصوص حضور آیت‌الله بروجردي در قم، بیشتر از جنبه تثبیت بیشتر و تعالی حوزه و حفظ نقش مرجعیت در سیاست های مملكتي بود؛ اما آیت‌الله سيدمحمد بهبهاني نظر ديگری داشت. نظر ایشان اين بود که بعد از شهریور 1320 و خروج رضاشاه از ایران، شرایط کشور بسیار حساس شده است؛ احزاب شروع به فعاليت كرده بودند؛ حزب توده قوي‌ترين حزب شده بود و دانشجويان و مراكز روشنفكري به تفكر چپ گرایش یافته بودند. شاه ضعیف بود و شوروی هم در کنار ما تهدیدی جدی به شمار می‌رفت. هر روز خبر مي‌رسيد كه يكي از كشورهاي اروپايي، در دامن شوروي افتاده است. چون ایران نيز هم مرز با شوروي است، لذا  در معرض خطر بود. ازاین‌رو نظرشان بر این بود که ايران احتياج دارد به يك حوزه بسيار قوي كه در رأس آن يك شخصيت قوي باشد تا بتواند از عقاید مردم حراست كند و در این صورت، نفوذ اجنبی بسیار مشكل خواهد شد.

امام تلاش مي‌كرد طلاب و فضلا را به تهران ببرد و از روحانيون و شخصيت‌ها برای دعوت از آیت‌الله بروجردی نامه جمع می‌کرد. آقاي بهبهاني هم در تهران همين كار را مي‌كرد. ایشان هميشه با دربار حتی در زمان رضاخان هم رفيق بود و اين رفاقت تا سال 42 ادامه داشت که با آغاز حرکت های انقلابی روحانیت این رفاقت به هم خورد. مرحوم آيت الله بهبهاني در وقایع سال 42 به دفاع از امام(ره) و تظاهرات مردم برخاست، نصيري از جانب شاه براي ايشان پيغام آورده بود كه اعليحضرت فرمودند؛ دفاع از روحانيت، امام و مردم را رها كن و از مخالفا ما دست بردار وگرنه دستور مي­دهم ريشت را خشك خشك بتراشند – با همين تعبيير – مرحوم آيت الله بهبهاني جواب داده بود: سلام من را به اعلي حضرت برسانيد و بگوييد كه در 28 مرداد كه من باعث شدم سلطنت شما برگردد مردم آنقدر تف به ريش من انداختند كه هنوز خشك نشده است، اجازه بدهيد خشك بشود بعد بتراشيد.

 ايشان رئيس علماي تهران بود و اين طور نبود كه چون با دستگاه مرتبط بود، كسي به او اعتنا نكند. با روحانيون ارتباط داشت و علما، همچون آیت‌الله صدر، برای انجام بسیاری از کارهای خود، به آقاي بهبهاني نامه مي‌نوشتند. با امام هم رفاقت داشتند و نمي‌شد امام به تهران بروند و به دیدار آیت‌الله بهبهاني نرود يا برعكس. این دو شخصیت با هم هماهنگ بودند و در طول دو ماه اقامت آیت‌الله بروجردی در بیمارستان، تمام تلاش خود را به کار بردند تا  ایشان را به قم بیاورند و سرانجام موفق شدند.

تمام تنظيمات ورود آیت‌الله بروجردی به قم را امام خمینی (ره) بر عهده داشتند؛ جایگاه امام (ره) نیز نزد آیت‌الله بروجردي بسیار بالا بود؛ به‌گونه‌ای امام اصرار داشتند برخی از افرادی که ارتباط نزدیک با دستگاه حکومت داشتند و یا از نظر فكري، دارای نوعی جمود فكري بودند را در اطراف آیت‌الله بروجردی راه ندهند.

هنگام ورود آیت‌الله بروجردی به قم، استقبال بسيار بزرگ و گسترده‌ای از ناحيه روحانيون و مردم قم به عمل آمد. تقريباً ساعت پنج بعد از ظهر روز پنج‌شنبه اوایل سال 1323 بعد از استقبال گسترده مردم وارد حرم شدند. از قضا، در سال 1340 نیز در روز پنج‌شنبه و تقريباً همين ساعات، در حرم حضرت معصومه ـ سلام‌الله‌علیها- دفن شدند. این تقارن در نوع خود، جالب توجه است.

× ارتباط حضرت امام(ره) پس از استقرار آیت الله العظمی بروجردی در قم چگونه بود؟

آیت‌الله بروجردی پس از ورودشان به قم، تدریس را شروع کردند، علما در درس ایشان حاضر شدند. امام هم خودشان در درس آیت‌الله بروجردی شرکت کردند و دیگران را برای شرکت در درس ایشان تشویق می‌کردند. ما ابتدا بنا به سخن آقای دوانی گمان می‌کردیم حضرت امام به درس آیت‌الله بروجردي احتیاج نداشتند و از باب احترام در درس ایشان شرکت می‌کرد؛ اما بعداً آقای مهدي حائري يزدي فرمود که امام خميني هم از درس اصول آیت‌الله بروجردی استفاده مي‌كرد و مطالب آن را مي‌نوشت. ايشان در فلسفه شاگرد امام بود و نزد امام اسفار خوانده بود. مي‌گفت: حتی بعدها که  امام(ره) ديگر درس آیت‌الله بروجردی نمي‌آمد؛ از من مي‌خواست كه هر هفته نوشته‌هاي خودم را از درس آیت‌الله بروجردي براي ايشان ببرم. آنجا متوجه شدم كه امام تمام درس‌های آیت‌الله بروجردي را تا آن زمان نوشته است و مي‌خواهد نوشته‌هايش ناقص نشود.

 اين مطلب را بعد از پيروزي انقلاب به مرحوم حاج احمدآقا خميني عرض كردم كه ظاهراً امام چنین نوشته‌ای دارند. احمدآقا گفتند: شايد وقتی كه ساواك به خانه‌ امام ریختند، از بين رفته باشد. بعد از فوت حاج احمدآقا، آقاي مسيح بروجردي، نوه امام (ره) به من گفت؛ نوشته‌اي پيدا كرده‌ایم كه احتمال دارد همان باشد كه شما مي‌گوييد. رفتم و ديدم نوشته‌های امام در تقرير درس آیت‌الله بروجردي است. آقایان دیگر هم تأیید کردند. در نتیجه قرار شد مؤسسه نشر آثار امام آن را چاپ کند و نهایتاً کتابی چاپ شد که تقريرات درس اصول آیت‌الله بروجردي به قلم امام در آن هست. این نشان می‌دهد حضور امام در درس آیت‌الله بروجردی، حضور استفاده‌اي بوده است و اين رويه‌اي است كه امام و بزرگان ما داشته‌اند و هيچ‌گاه از آموختن ابا نداشتند. افزون بر اين، آیت‌الله بروجردي شاگرد آخوند بود و مباني آخوند را می‌شد از ایشان گرفت.

اعتقاد علمي امام(ره) به آیت‌الله بروجردي بسیار زیاد بود. آقای مرتضي حائري براي من نقل كردند، پس از ورود آیت‌الله بروجردي به قم، سفري به عتبات رفتم. وقتي حوزه نجف را ديدم، در آنجا ماندم. اقامتم شش هفت ماه طول كشيد. امام(ره) براي من نامه مي‌نوشت كه چرا نمي‌آيي؟ من هم نوشتم: اينجا حوزه نجف است؛ حوزه هزارساله شيعه و حوزه شيخ طوسي است و مي‌خواهم بمانم. امام دوباره نامه‌ای به من نوشت كه تو در نجف ماندي به حساب اينكه حوزه شيخ طوسي است؛ اما خبر نداري خود شيخ طوسي به قم آمده. زودتر بيا که این توفیق از دستت مي‌رود. من هم برگشتم و بعد ديدم واقعاً همين‌طور است و تا آن موقع چنین درسی نديده بودم».  بنابراین، امام(ره) به مراتب علمی آیت‌الله بروجردي اعتقاد داشتند. به نظر من، بسياري از مباني امام در اصول و فقه، برگرفته از آیت‌الله بروجردي است؛ از جمله در نظریه ولايت فقيه، موضوع علم اصول، و... از مبانی ايشان تأثير پذيرفته بود.

حضرت امام (ره) برای حفظ و ارتقای جایگاه اجتماعی آیت‌الله بروجردی تلاش می کردند؛ آیت‌الله بروجردي، اولین سالی که به قم آمدند، قصد کردند به نذرشان عمل كنند و به مشهد مشرف شوند. امام با سفر ایشان مخالف بود؛ چون معتقد بودند آیت‌الله بروجردی تازه به مرجعیت رسیده‌اند و هنوز مردم شهرهای مسير ایشان را نمي‌شناسند و ممکن است تجليل شايسته از ایشان به عمل نیايد. ازاین‌رو،‌ اصرار داشتند چند سال بعد كه شناخته شدند، به مشهد بروند؛ اما آیت‌الله بروجردي نپذیرفتند و به سفر رفتند. از قضا در همان سفر، تجليل فوق‌العاده‌اي از ایشان به عمل آمد. آیت‌الله بروجردی در طول مدتي كه در قم نبودند، امام را براي اداره كارها جاي خودشان گذاشتند و حتي مهر خود را در اختیار امام قرار دادند. يك چنین رابطه‌ای بین اين دو بزرگوار برقرار بود.

آیت‌الله بروجردي اوايل سال 1323 شمسی وارد قم مي‌شوند و آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی هم اواخر سال 1324 فوت مي‌کنند. بنابراین، ورود آیت‌الله بروجردی به قم، يك سال و اندی با زعامت آقاسیدابوالحسن مصادف بود. در اين مدت، آیت‌الله بروجردي به كم‌پولي برمي‌خورد. یک زمان ایشان چنان بي‌پول شدند كه پدر من مي‌گفت حتی ایشان تصمیم گرفتند كه به بروجرد برگردند.

ایشان نقل مي‌کردند من هنوز داماد آیت‌الله بروجردي نشده بودم و در كوچه اتابكي منزل داشتم. عصر پاييز بود. رفتم منزل آیت‌الله بروجردي. دیدم روي زمين چمباته زده و سرش روي عصايش بود. سلام كردم. سرشان را بلند كردند و فرمودند سلام عليكم، و دوباره سرشان را روي عصا گذاشتند. در همان هنگام امام(ره) هم آمدند و سلام كردند. آیت‌الله بروجردي همان گونه به ایشان جواب داد. چند نفر دیگر هم آمدند و همین حالت بود.

امام خميني از ما دل و جرئت بيشتری داشت. گفتند: «آقا! چيزي شما را ناراحت كرده؟» تا امام اين حرف را زدند، آیت‌الله بروجردي گویا منفجر شدند، و گفتند: «آقا! شما آمديد من را به قم دعوت كرديد و آمدم اينجا؛ اما همان عایداتي كه در بروجرد داشتم، در اينجا ندارم. اين همه طلبه اینجا هست اما هنوز نمي‌توانم كوچك‌ترين كمكي به اينها بكنم. حتي زندگي خود من هم به‌سختي مي‌گذرد. من مي‌خواهم نسبت‌به بودنم در قم تجديد نظر كنم».

امام گذاشتند آیت‌الله بروجردي خودش را خالي كند. وقتي سخنان ایشان تمام شد، گفتند: «آقا! آن كساني كه از محضر شما تقاضا كردند به قم بياييد، براي  پول شما را نياورده‌اند. اينجا كسي از شما توقع پول ندارد. الآن آیت‌الله آقاسیدابوالحسن مرجع اعلي هستند. هميشه این طور بوده که وقتی مرجع بزرگ‌تری بوده است، بزرگان ديگر هم اين وضعيت را داشتند. اين طبيعي است؛ اما اين طور نمي‌ماند و اوضاع بهتر می‌شود».

پدر من مي‌گفت: آیت‌الله بروجردي فرمودند: «من هميشه بروجرد كه بودم، در اين ايام از سال به فقرا و طلاب زغال می دادم؛ اما امسال نتوانستم حتی زغال خود را تهيه كنم». امام شروع کردند به شوخی و گفتند: «من زغالم را گرفته‌ام؛ زغال‌هاي خودم را مي‌آورم و تقدیم می کنم». آیت‌الله بروجردي هم خندیدند و قضیه تمام شد.

آقاي فلسفي هم در خاطرات خود نوشته‌اند و براي خود من هم نقل کرده‌اند؛ امام نامه‌ای به ایشان می‌نویسند كه شما تجار تهران را جمع كنيد و با آنها صحبت كنيد كه اينجا قم است؛ حوزه علمیه است و آیت‌الله بروجردي به اینجا آمده‌اند. تعهد كنيد شهريه‌اي راه بيافتد و حوزه رونقي پیدا کند.

پدر من مي‌گفت: گاهي آیت‌الله بروجردی در پرداخت شهریه طلاب به مشکل می‌خورد؛ پيشكارش حاج احمد را مي‌فرستاد بروجرد، دست‌گرداني‌هايشانرا جمع كند تا بتوانند شهريه بدهند.    [3]

مرحوم آیت الله سيدمحمدصادق لواساني، وكيل امام در تهران، نقل مي‌كردند، امام(ره) یک حالت شیفتگی نسبت‌به آیت‌الله بروجردی داشتند و کارهایی می‌کردند که من در شأن امام نمی‌دیدم و به ايشان اعتراض مي‌كردم؛ مثلاً يك جا مشاهده كردم وقتی آیت‌الله بروجردي مي‌خواستند برای نماز بروند، امام عباي ایشان را بر‌داشت، صاف ‌كرد و روي دوش ایشان ‌انداخت؛ يا ديدم هنگام خارج شدن از محفلي، كفش‌های ایشان را جلوی پايشان قرار داد. وقتی من اعتراض کردم،‌ امام ‌فرمود: «شما نمي‌دانيد آیت‌الله بروجردي چه شخصیتی هستند و بودنشان در قم چه ارزشی دارد. اگر مي‌دانستيد اعتراض نمي‌كرديد».

× آيا در بیانات و سخنرانی‌های حضرت امام (ره) هم خاطرات يا مطالبي درباره آيت‌الله بروجردي نقل شده است؟

بله یک سخنراني از ايشان در اوايل سال 1342 هست که در مقابله با شاه ارائه شده است. شاه در جمله‌ای گفته بود روحانیون مفت‌خور و... هستند. امام(ره) در این سخنرانی می‌فرمایند: «حاج شيخ ما (عبدالکریم حائری) مفت‌خور است كه وقتي مُرد، بچه‌هايش نان شب نداشتند بخورند يا آیت‌الله بروجردي كه وقتي فوت شد، چقدر قرض داشت؟» خاطرات زيادي از فضلا و بزرگان حوزه هست كه امام(ره) در مواضع مختلف به خصوص در زمان حيات آیت‌الله بروجردي چقدر بر حفظ شئون و حريم ايشان تاكيد داشتند. امكان نداشت كسي مطلبي و انتقادي در حضور ايشان از آیت الله بروجردی  داشته باشد و ایشان عكس­العمل نشان ندهند؟ اين رفاقت و همراهی بین امام و آیت‌الله بروجردی وجود داشت.

× ارتباط آیت الله العظمی بروجردی با دستگاه شاه به چه شکلی بود و نظرشان درباره تشکیل حکومت دینی چه بود؟

دراین‌باره باید بگویم روابط ایشان با شاه، يك روابط خاضعانه نبود؛ نه با شاه رفاقت داشت و نه از او حرف‌شنوي؛ بلکه در موارد بسیاری، به او تعرض داشت. در قضيه اصلاحات ارضي، آیت‌الله بروجردي پيغامي كنايه­آميز و تعرض­گونه توسط اقبال، نخست وزیر وقت  به شاه داده بودند.

 اقبال خدمت آیت‌الله بروجردي رسيد و گفت: اعلي حضرت پيغام دادند كه تمام ممالك اسلامي همجوار ما اصلاحات ارضي كردند؛ با وجود اينكه اسلامي هم هستند، اما هيچ كس اشكال نگرفته است. چرا شما مخالفيد؟! آیت‌الله بروجردي در جواب شاه فرمودند: ممالك اسلامي همجوار ما اول جمهوري شدند بعد اصلاحات ارضي كردند. جواب آيت الله بروجردي هم اساسي بود و هم اعمال قدرت كرد و با وجود آنكه مجلس اصلاحات ارضي را تصويب كرده بود، و مراحل قانوني طي شده بود اما حسب الامر حضرت آيت الله بروجردي به عنوان مرجع تقليد، اين مصوبه متوقف مي­شود. اين مطلب در روزنامه هاي آن زمان مطرح و به اين موضوع و جواب ايشان پرداخته شده است.  

خود شاه در كتاب انقلاب سفيد يا «مأموريت براي وطنم» مي‌گويد: ما تمام كارها را در زمینه اصلاحات ارضي انجام داده بودیم؛ اما با دخالت يك شخصيت غيرمسئول ـ كه مرادش آیت‌الله بروجردي بود ـ برخورد كرديم. روابط آیت‌الله بروجردي با حكومت، به‌گونه‌ای بود كه عملاً آنها ملاحظه ایشان را مي‌كردند؛ نه اينكه آیت‌الله بروجردي ملاحظه آنها را بكند. البته ایشان يك ویژگی داشت و آن اینكه در مقابله با شاه، او را تهدید می کرد که من از قم يا از ايران مي‌روم. و در چند مرحله هم تهديد خود را عملي كرد و مردم درب خانه ايشان جمع شدند و نگذاشتند اين اتفاق بيفتد.

آيت الله مقتدايي در همين رابطه تعريف مي­كردند: به منزل آيت الله بروجردي آمدم، ديدم مردم در كوچه و محله هاي اطراف تجمع كردند و شعار مي­دهند «يا اهل يثرب لامقام لكم بها»[4] 

رويه تعاملي آیت‌الله بروجردي با حکومت، فقط مربوط به حکومت ایران نبود؛ بلکه با كل دستگاه‌هاي حكومتي چنین بود. برای نمونه، ایشان پادشاه عربستان را به دلیل يك اختلاف عقيده‌اي به حضور نپذیرفت؛ يا شمشير امير كويت را پس داد و فرمود: من از سلاطين هديه قبول نمي‌كنم.

× فعالیت ها و اقدامات آیت الله العظمی بروجردی در بستر سازی انقلاب اسلامی  که  توسط شاگردان ایشان و به رهبری حضرت امام(ره ) شکل گرفت چقدر مؤثر بود؟

آیت‌الله بروجردی در دوران مرجعيت خود، اقدامات مهمی انجام دادند که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی بسیار مؤثر بود. يكی از كارهايی که ايشان بعد از ورود به قم انجام دادند، مسئله تبلیغ بود. ایشان بسیار اصرار داشتند همه طلبه‌هايي كه در حوزه هستند، حتی اساتيد در هر سطحي كه هستند، بايد در ماه‌های رمضان و محرم و صفر به تبليغ بروند. اگر طلبه‌اي به تبلیغ نمي‌رفت، واقعاً ناراحت می‌شدند و اگر كسي مي‌رفت، عجيب تشويق مي‌كردند. ایشان با این کار، ارتباط حوزه با مردم را در تمام نقاط مملكت تأمين كردند. سخنان امام خمینی در سال 42 چگونه به مردم مي‌رسيد؟ راديو و تلويزيون که در اختیار ایشان نبود. به‌وسيله همين طلبه‌ها منتقل مي‌شد. اگر دقت کرده باشید، قیام 15 خرداد سال 42، در ایام محرم واقع شد؛ هنگامی كه طلبه‌ها به مناطق مختلف رفته و زمینه‌ها را فراهم كرده بودند. بنابراین، مشخص می‌شود آیت‌الله بروجردي با تربیت افراد، در حال زمینه‌سازی و فراهم کردن مقدمات بودند؛ شیوه‌ای که نهایتاً به انقلاب ختم شد.

همچنين ايشان در زمینه تحقیق و تألیف نیز كساني را كه كتاب مي‌نوشتند فوق‌العاده تشويق مي‌كردند و به طلبه‌ها مي‌فرمودند: «کتاب بنويسيد و بيان زيبا و نيكو داشته باشيد»؛ چنانچه حضرات آیات عظام مکارم شیرازی، سبحانی و نوری همدانی و ديگر بزرگان را که با مجله مکتب اسلام همكاري داشتند به نوشتن مقاله و كتاب تشويق مي­نمودند و این بزرگواران خاطرات زیادی از حمایت­هاي آیت الله العظمی بروجردی از چاپ و نشر مجله دارند.

كار ديگري كه ايشان كردند، اعزام افراد موجه حوزوي به مناطق مختلف بود. مثلاً آيت‌الله حاج سیداحمد خوانساري را که خودش مرجع تقليد و از شاگردان آقا ضياء بود، با خواهش و تمنا به تهران فرستاد؛ که حضور ايشان در تهران، منشأ حركت‌هاي بعدی شد. البته ایشان وقتی کسی را به جایی مي‌فرستادند، اختیارات و قدرت هم به ایشان مي‌دادند. مثلاً وقتی آيت الله شهيد صدوقي را به يزد فرستاده بودند، وقتي بزرگترين تاجر يزد هم خدمت آيت الله بروجردي مي­آمد و می‌خواست به ایشان وجوهات بدهد، نمی‌پذیرفتند و می‌فرمودند: «ما در شهر شما وكيل گذاشته‌ايم. برگردید و وجوهات را به وكيل ما در شهر خودتان بدهید.» حضور اين شخصيت‌ها در شهرهای مختلف، بعداً در جریان انقلاب بسیار اثرگذار شدند. بنابراین، اگر با دقت نگاه شود، معلوم می‌شود آیت‌الله بروجردي در حال طراحي براي هدفي بود كه خودشان در نظر گرفته بودند البته ما نمی‌دانيم دقیقاً آن هدف چه بود: تربيت افراد، اعزام طلاب به تبليغ، استقرار شخصيت‌ها در شهرهای دیگر و تأسیس حوزه در آن مناطق و ... با كنار هم قرار دادن اینها مشخص می‌شود طرحی بزرگ در نظر آیت‌الله بروجردی بوده است.

ايشان حرفشان اين بود كه من نمي‌گذارم چند طلبه از روي احساسات، اين روند را مختل كنند. بايد زيرساخت‌ها تكميل شود، بعد نوبت به مراحل دیگر برسد. با این حال، ایشان جلوی بسیاری از كارهاي تحريك‌آميز شاه را گرفتند و با عقلانیت و به دور از ایجاد تنش کارها را پیش می بردند؛ برای نمونه، ايشان از تغيير رسم‌الخط فارسي و نیز ساخت معبد آتش‌پرستي جلوگیری کردند؛ بدون اینکه تنشی ايجاد شود.

آیت‌الله بروجردی،‌ به تقویت زيرساخت‌ها اقدام کردند؛ يعني تلاش کردند حوزه جان بگيرد. در نتيجه همین فعالیت‌ها بود كه وقتي ايشان رحلت کردند، طبق صورت‌هایی که به جای مانده است، حوزه علمیه‌اي داشتيم با بيش از هفت هزار طلبه كه دوسوم آنها مبلغ و سخنگو بودند و بقيه هم طلاب مبتدي بودند که هنوز به آن مرحله نرسيده بودند.

× لطفاً درباره نظريه ولايت فقيه آیت‌الله بروجردی كه اخيراً در استفتائات ايشان هم چاپ شده است، توضیحات مختصری بيان فرمایید. آیا ایشان  به تشکیل حکومت توسط ولی فقیه معتقد بودند؟

آیت‌الله بروجردی معتقد بودند ولایت فقیه در بين فقهاي شیعه، يك امر ارتكازي و بدیهی است؛ يعني چنین نیست كه برای نفی یا اثبات آن استدلال كنيم. اين ارتكاز برای کسی حاصل مي‌شود كه ابواب فقه را یک به یک ببيند و وظايفي را كه بر عهده فقيه گذاشته مي‌شود، بسنجد. مثلاً در بحث صغار وظایفی برای فقيه مشخص شده است؛ یا در بحث وقف، وقتی جهت وقف معلوم نيست، فقيه باید آن را مشخص كند؛ یا وقتی پدر به دختر اجازه ازدواج نمي‌دهد، فقيه باید وارد عمل شود و ... ايشان می‌فرمایند: وقتی وظایف متعددی بر عهدة فقیه نهاده می‌شود، پس فقيه بايد شرعاً اختیارات و توانایی داشته باشد كه اين كار را انجام دهد؛ و اين همان ولايت است.

بنابراین، آیت‌الله بروجردی از همان ابتدا كه به قم آمدند، بر مسئله ولايت فقيه تأكيد داشتند؛ اما من عقيده‌ام اين است كه امام هم نظریه ولایت فقیه را از ایشان گرفتند؛ چون يكي از جهاتي كه آیت‌الله بروجردي در نظر امام بسیار اهميت داشت و بزرگ بود ـ چنان‌که پدر من نقل می‌کرد ـ اين بود كه امام مي‌گفتند: آیت‌الله بروجردي مثل بعضي از فقهاي ما نيست كه دليل بياورد و استنباط كند؛ بلکه ایشان روح فقه را ادراك مي‌كند؛ همانند شيخ طوسي. شيخ طوسي فقیهی است که شم فقهی بسیار قوی‌ای دارد كه تمام فقه را احساس مي‌كند. لذا يكي از شواهدی که امام در مسئله ولايت فقيه می‌آوردند این بود كه آیت‌الله بروجردي، با چنین استنباطی از فقه و تسلط کامل بر تمام فقه، ولايت فقيه را این گونه تبیین مي‌كند.

امام به قوت و اعتبار علمی آیت‌الله بروجردي بسیار اعتقاد داشتند؛ چنان‌که حاج‌احمدآقا، فرزند امام، براي من نقل می‌كرد وقتی ما نجف بوديم، امام به ما مي‌گفت: اگر مي‌خواهيد درس بخوانيد و كار كنيد، مثل آیت‌الله بروجردي كار كنيد.

× آیا از مباني حضرت آيت‌الله بروجردي، به ‌ویژه بحث ولايت فقيه ایشان مي‌توان استفاده كرد و حکومتی بر اساس ولايت فقيه تشكيل داد؟

آن سطحي كه آیت‌الله بروجردی برای ولايت فقيه قائل بودند، فراتر از یک حکومت است. ایشان ولایت فقیه را نسبت‌به كل جهان اسلام می‌دانند و حكومت را بخشی كوچكی از ولایت فقیه می‌شمرند. ایشان معتقد بودند ولايت فقيه، هرچند عين ولايت ائمه نیست ولی مستند به آن است؛ یعنی ائمه، كار شيعه را در دوران غيبت كبري به دست فقيه داده‌اند؛ البته شخص فقيه را تعيين نمي‌كنند و مثل غيبت صغري نائب خاص ندارند؛ بلکه نیابت عام است و بر اساس معيارهای تعیین‌شده، نایب عام از میان فقها انتخاب می‌شود. بر اساس همین معیارها، ایشان آقاسیدابوالحسن را بزرگ مي‌گرفتند؛ چون براي ایشان ولايت قائل بودند و معتقد بودند حرمت ولایت ایشان بايد از همه جهت حفظ شود.

آیت الله سلطاني براي من نقل می فرمودند؛ كه مرحوم سیدابوالحسن اصفهاني مريض شدند. ابتدا مي‌خواستند ايشان را برای معالجه، یا به ‌دلیل هواي خوب لبنان، به آنجا ببرند؛ اما یک‌دفعه مطرح شد که مي‌خواهند به ايران بيايند. آیت‌الله صدر و آیت‌الله حجت جلسه‌ای گذاشتند و گفتند اگر آقاسیدابوالحسن بخواهد به ایران بيايد، بايد برايشان كاري كنيم. برخی می‌گفتند از اراك استقبال كنيم؛ برخی هم می‌گفتند استقبال از سلفچگان كفایت می‌کند. آیت‌الله صدر گفته بودند که در این زمینه باید با آیت‌الله بروجردي مشورت كنيم. همه خدمت ایشان آمدند و مسئله را با ایشان در میان گذاشتند. آیت‌الله بروجردي گفتند: هنوز براي ما معلوم نشده است كه سيد قصد دارند به سمت ايران حركت كنند؛ اما اگر بنا باشد به ایران بیایند، رفتن ما تا مرز مسلّم است؛ بحث اين است كه مراسم استقبال را چگونه اداره کنیم و مردم چگونه استقبال كنند. این نشان‌دهنده تفاوت فكری آیت‌الله بروجردی با دیگران است. اين مسئله از باب ولايتی بود که ایشان برای آقاسیدابوالحسن اصفهاني قائل بودند و در نتیجه اعتقاد داشتند در همه جا بايد ایشان را تأييد كرد و در مقابلش حركت نكرد. اين نوع ولایت، بيش از حكومت است و حكومت، يكي از شعبه‌هاي آن است.

آیت‌الله بروجردی در قضیه فلسطين نیز وارد عمل شدند. جمال عبدالناصر به ايشان نامه نوشت كه شاه ایران مي‌خواهد اسرائيل را به رسميت بشناسد. آیت‌الله بروجردي عصباني شدند و جلوی این کار را گرفتند. عبدالناصر در نامه دیگری به ايشان نوشتند: كساني كه از فلسطين آواره شده‌اند، اوضاع بسیار بدی دارند. آیت‌الله بروجردی هم دستور دادند که باید به آوارگان فلسطینی كمك كرد. ولايت فقیه از نظر ایشان، فقط براي شيعیان نبود؛ بلکه سني‌ها را هم در دایره این ولایت داخل می‌دانستند.

آیت‌الله بروجردی حتی در صحبتی که با بعضي از افراد داشتند، می‌گفتند خیلی دوست  داشتند با آقاي پاپ هم می‌نشستند و درباره مشتركات اسلام و مسیحیت مذاکره می‌کردند. ایشان معتقد بودند ما وظيفه داريم معالم اهل‌بيت (ع) را در سطح دنیا مطرح كنيم. به همین دلیل، نمايندگانی به واشنگتن و دیگر مراکز کشورهای اروپایی فرستادند تا اين معالم را عرضه كنند. این یعنی اینکه ایشان نسبت به همه دنیا احساس مسئولیت فقهي دارند.

متأسفانه ايشان بحث ولايت فقيه را مستقلاً مطرح نكردند و دیدگاه ایشان را باید از لابه‌لای آثار و استفتائاتشان به دست آورد؛ اما در همين مقدار هم مطالب بسیاری هست که جای بررسی و تحقیق زیادی دارد. وسعت مطالبی که در آثار ایشان در این زمینه هست و دليلي كه ايشان احراز مي‌كند قابل تأمل و دقت است. در سفري كه مقام معظم رهبري به قم داشتند، دراین‌باره مسائلی مطرح شد كه من خدمتشان تشريح كردم و ‌ايشان خيلي تحسين كردند.

× از اينكه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد و با حوصله به سئوالات ما پاسخ داديد ممنون هستيم.

من هم از شما ممنون و سپاسگزار هستم و امیدوارم که موفق باشید.

گفت وگو: علی حاجی



[1]. اسناد این جریان اکنون در كتابخانه مسجد اعظم وجود دارد و ان‌شاءالله منتشر خواهد شد.

[2]. آیت‌الله حجت آذربايجاني بود و اشاره ایشان به تعصب مردم آذربایجان نسبت ‌به مرجع تقلید خود می‌باشد.

[3]. وقتي افراد حساب خمسي خود را حساب می کنند و نمي توانند يكجا تمام بدهكاري خود را به مرجع تقليد يا نماينده ايشان پرداخت كنند، معمولا قسمتي از بدهكاري را پرداخت و مابقي را دست­گردان کرده و بعدا به مرجع تقلید یا نماینده ایشان برمی گردانند.

[4]. اين شعار يك مصرع از بيت معروف بشير است كه خبر شهادت امام حسين علیه‌السلام را به مردم مدينه اعلام كرد. «اي اهل مدينه ديگر در مدينه نمانيد، حسين را كشتند،  جسم عريان او را در كربلا رها كردند و سر او را بالاي نيزه شهر به شهر گرداندند.»

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha